امروز میخوام معنی تعدادی از کلمات فارسی افغانستانی رو به فارسی ایران نوشتم.البته یه نکته رو فراموش نکنید بیشتر کلمات تلفظشون با نوشته شون فرق میکنه.و همچنین ممکنه این کلمه ها به علت کثرت لهجه های مختلف فارسی افغانستان به صورتهای گوناگون ادا بشه.من خودم با اینکه افغان هستم باز هم کلمه های جدیدی از بقیه دوستان میشنوم که کاملا برام جدیده.امیدوارم خوشتون بیاد: برگردان واژگان فارسی دری افغانستان به واژگان فارسی ایران آ • در میگیرد: آتش میگیرد، (در مجاز) به خشم میآید • آمرصاحب: جناب سرکار • آمدآمد عید: در آستانه عید • اَنتیک: زینتی • آهوگک: آهوی کوچک ا • اردو: ارتش • اَرَنگ زدن، آرن زدن: بوق زدن (ارن و ارنگ تحریفشده horn انگلیسی است) • اریکین: چراغ فانوس • اِسپار: آهن سرتیز شخم زدن • اشپلاق: سوت • اشتراک کردن: شرکت کردن • اعمار گردیدن: بنا شدن • افسانوی: افسانهای، استورهای • افگار: زخمی • اَلماری: قفسه، کمد (ریشه در زبان پرتغالی دارد.) • انجنیر: مهندس (انگلیسی) • انکشاف: پیشرفت، توسعه • اکسیجن: اکسیژن ب • سر گوشی: پچ پچ کنان • باسی: خوراک شبمانده • بایسکل: دوچرخه (انگلیسی) • چند بجه؟: ساعت چند؟ (بجه، تحریف شده "بجی" هندی) • به حیث: همچون، به عنوان • بحیره: دریاچه • بخاری تیلی: بخاری نفتی • بدقار: بدقهر، خشمگین • برق دستی، چراغ دستی: چراغ قوه • بنجاره والا: فروشندهی دورهگرد • بَنجاره: غله فروش دورهگرد (از هندی) • به تکلیف میشوید: به دردسر میافتید • به صفت: به عنوان • بوت: کفش، چکمه • بوتل: بطری، شیشه (انگلیسی) • بوجی: کیسه • بود و باش: زندگی • بوره: شکر • بکس: کیف • بیتخوانی: ترانهخوانی • بیره: لثه • بیولوژی: زیستشناسی پ • پالیدن: جست و جو کردن (از فارسی باستان) • پالیسی: سیاست • پایدل: پدال (روسی،فرانسوی) • کمپل: پتو (پشتو) • پرس و پال: پرس و جوی • پروگرام: برنامه (اروپایی) • پس آمدن: برگشتن • پس رفتن: عقب رفتن • پست بکس: صندوق پستی (انگلیسی) • پسته خانه: پستخانه • پشتاره: بارِ پشت • پشک: گربه (از ترکی(ازبکی) • پتلون: شلوار (از فرانسوی)(تحریف شده "پانتالون) • پلان: طرح (از فرانسوی) • غولک: تیرکمان موشی • پندیدهگی: تورم • پوپنک: کپک (از هندی) • پودر: هرویین (انحراف یافته) • پوقانه: بادکنک، کاندوم (سانسکریت) ( لحجه هراتی : پوف کنک) • پکه: بادبزن، پنکه (هندی) • پیاله: اِستکان • پَیسه: پول (بنگالی) ت • تا حال: تاکنون • تاپه کردن: مهر زدن ("تاپه" پشتو) • تار: نخ • تجربه: آزمایش (عربی) • تحفه: هدیه (عربی( • تخنیکر: همکار فنی (روسی) • تخنیکی: فنی (بر گرفته از روسی "تخنیچِسکی) • تربیه: پرورش (انحراف یافته تربیت) • ترم: ترمپت (فرانسوی) • ترینر: مربی(انگلیسی) • تصادف: تصادفاً • تطبیق: انجام،اجرا • تعمیر: ساختمان (انحراف یافته) • تفت: بخار (فارسی باستان) • تلخان: نوعی شیرینی محلی که از آرد توت خشک درست میشود. • تلفون: تلفن • تمثیلی: نمایشی • تنتل: خرده ریزه (پشتو) • تهدابگذاری: پایهگذاری(هندی) • توته: تکه خرده (پشتو) • توله ("نی" هم میگویند): نی ("توله" پشتو) • تکت: بلیت ("تکت" انگلیسی، "بلیت" روسی) • تکسی: تاکسی • تکهفروشی: پارچهفروشی • تیار کردن: تهیه کردن، درست کردن • تیپ: ضبط صوت (انگلیسی) • تیله کردن: فشار دادن، هل داند • تلاشی کردن: بازرسی کردن • تیل : بنزین، سوخت ث ج • جاپان: ژاپن • جغرافیه: جغرافیا، گیتاشناسی • جمپ: دستانداز خیابان (انگلیسی) • جنرال: ارتشبد (انگلیسی) • جنگی بودن (کردن): قهر بودن (کردن) • جَواری: ذرت (پشتو) • جوال: کیسه یا گونی بزرگ • جور شده: درست شده، ساخته شده • جوگی: کولی (هندی، پشتو) • جک: پارچ آب (انگلیسی) چ • چارمغز: گردو • څارَنوال، څارنوالی: دادسرا • چاشت: ظهر • چاشنی: تنقلات • چالان کردن: روشن کردن (انحراف شده "چالو" هندی) • چاینک: قوری ("چاینیک" روسی) • چُپ باش: ساکت شو • چَپلی: سندل (تحریف شده "چَپپل" هندی) • چپن: ردا • چَوتار: مکار • چوتی کردن: بافتن مو • چوچه مرغ: جوجه • چوری: النگو ("چوری" هندی) • چوکات: چارچوب، حد، قاب • چوکی: صندلی، مقام، منصب (هندی) • چَکر زدن: قدم زدن، گردش کردن ح • حالی: الان، حالا، فعلآ • هَلَه: یالله، زود باش • حویلی: حیاط • قصه کردن: حکایت کردن • حیوانشناسی: جانورشناسی خ • خاصتاً: به ویژه • خبررسانک: خبرچین • خُشو: خُش ،مادر زن (از خسو و خسور) • خفه شدن: ناراحت شدن • خوراکه: خوراکی • خی: خب • خیز زدن: پریدن • خینه: حنا (اصطلاح خودمانی روزانه بر گرفته از "خِنه" ازبکی) د • دالر: دلار • داکتر صاحب: جناب دکتر • داکتر: دکتر • دخلک: قلک • در این خنک: توی این سرما • دروازه: در، درِ خانه • دریا: رود • دسترخوان: سفره (اوزبکی) • دق آوردن: دلتنگ شدن • دلام میشود: دلام میخواهد • دالیز (دهلیز): راهرو • دواخانه: داروخانه • دوصد: دویست • دیگدان (اجاق نیز میگویند): اجاق ذ • ذریعه: وسیله • ذریعۀ: به وسیلۀ ر • راجستر: نام نویسی (راجستر از انگلیسی آمده) • رتبه: درجه (در ارتش) • رخصتیها: تعطیلات • رخصتی: تعطیلی • رسم: نقاشی • رشوتخور: رشوهخوار • رمه: گله (اوزبکی) • رونما گردیدن: ظهور یافتن ز • زندهجان: موجود زنده • زینه: پله ژ • ژاله: تگرگ • ژورنالیزم: روزنامه نگاری • ژورنالیست: روزنامه نگار س • ساجق: آدامس، سقز • ساحه: میدان، منطقه، مساحت • ساعتتِیری: وقت گذرانی • سال تعلیمی: سال تحصیلی • سالون: سالن، تالار • سایکولوژی: روانشناسی • سپل شتر: پای شتر • ستر جنرال: ارتشبد ("ستر" پشتو یعنی بزرگ) • ستره محکمه: دیوان عالی کشور • سرچرخی: سرگیجه • سرگوشی: زیرگوشی • سَرَک: خیابان، جاده • سِگرتدانی: جاسیگاری • سنگ تهداب: سنگ بنا • سه صد: سیصد • سودا (خریدن): خرید (کردن) • سویدن: سوئد • سَیل کردن (عامه و غیر رسمی): سیر کردن، تماشا کردن ش • شاندن (نشاندن): کاشتن • شائقین: علاقهمندان • شرط زدن: شرط بستن • شفاخانه: بیمارستان • شَمال: باد • شنیدهگیها: شنیدهشدهها • شهادتنامه تحصیلی: دانشنامه تحصیلی • شور (تکان): تکان • شوربا: آبگوشت، اِشکنه ص • صحّی: بهداشتی • صدارت: نخست وزیری • شرنگ شرنگ زنگوله: جرینگ جرینگ زنگوله • صندلی: کرسی (زمستان) • صنف: کلاس ض ط • طیاره: هواپیما ظ ع • عملیه: عملیات • عملیات جراحی: عمل جراحی • عنعنات: آیینها، آداب، رسوم • عیسوی (میلادی): مسیحی، میلادی غ • غَرغَرک: فرفره • غریب: فقیر • غورسَی (غورسک): نوعی بازی گُرگیلیلی ف • فابریکه: کارخانه (ایتالیایی) • فارم مالداری: مزرعه دامداری • فاژه کشیدن: خمیازه کشیدن • فاکولته: دانشکده (فرانسوی) • فلم: فیلم • فیصد: درصد • فَیْر کردن: شلیک کردن (تحریف شده "فایَر" انگلیسی) • فیشن: مد (تحریف شده "فشیَن" انگلیسی) • فیصله نامه: قطعنامه ق • قالمقال (در تلفظ "غالمغال"): سر و صدا • قدامت: قدمت • قروت: کشک • قطیفه: حوله • قُلبه: شخم • قومندان: فرمانده • قونسول: کنسول • قَیتک: گیره مو ک • کار و غریبی: کار و کاسبی • کاسهگک: کاسه کوچک • کاغذ تشناب: کاغذ توالت • کاغذپران (گدیپران): بادبادک • کالای نو: لباس نو • کاکا: عمو • کاکه: عیار، جاهل مآب • کچالو: سیبزمینی • کدام نفر: یک کسی • کِرمِچ: کفش ورزشی • کژدم: عقرب • کشال شدن: مایل شدن، آویزان شدن • کشالهدار: دامنهدار، مفصل • کفیدن: ترکیدن • کلان: بزرگ • کلتور (فرهنگ، کلچر): فرهنگ ("کلتور" فرانسوی) • کِلکین (اُرسی): پنجره (انحراف شده واژه هندی) • کمپیوتر: کامپیوتر، رایانه • کمره: دوربین • کنترول: کنترل • کیمیا: شیمی • کوچی: یکی از عشایر قوم پشتون، چادرنشین، خانه بدوش • کُرتی: کت (انحراف شده واژه روسی "کورتکه") • کورس: کلاس، دوره (انگلیسی) • کوریای جنوبی: کره جنوبی • کیسهبر: جیببر • کیمیایی: شیمیایی • کلچه: کلوچه، شیرینی گ • گادی: کالسکه • گادیران: کالسکه ران • گادیوان: درشکه چی • گپ: حرف • گدی: عروسک • گدیگک: عروسک کوچک • گرده: کلیه • گروپ: گروه، لامپ • گریان کردن: گریه کردن • گشتاندن: گرداندن • گلون: گلو • گنگس (گنس): گیج • گدیپران: بادبادک • گوگرد: کبریت • گیلاس: لیوان (تحریف شده "گِلَس" انگلیسی) ل • لاودسپیکر: بلندگو (انگلیسی) • لبسیرین کردن: رژ لب زدن • لت و کوب: کتک، ضرب و شتم • لُچ: لُخت • لِفت: آسانسور ("لفت" انگلیسی، "آسانسور" فرانسوی) • لفظ گرفتن: قرار خواستگاری گذاشتن (بیشتر، زمانی که جواب آن مساعد است، استفاده میشود.) • لوحه: تابلو • لُک: ستبر • لویه جــِرگه: جرگه بزرگ، شورای عالی افغانستان ("لوی" پشتو به معنی بزرگ) • لوی دِرَستیز: فرمانده کل، سرفرمانده (پشتو) • لوی څارَنوال (در تلفظ "لوی سارَن وال): دادستان کل، (پشتو) • لوی ولسوالی: فرمانداری، حکمرانی (در تقسیمات کشور افغانستان) • لیسه: دبیرستان (تلفظ نادرست "لیسِه" فرانسوی) • لیلیه: خوابگاه م • مارکیت: بازار (انگلیسی) • ماما: دایی • مانده: خسته • مانده شدن: خسته شدن • مایک: میکروفون • متباقی: بقیه • مویسفید (ریش سفید): ریشسفید، پیر • محافظوی: محافظتی • محفل: جلسه، نشست • مختلفالنوع: گوناگون • مداری: شعبدهباز • مدنیت (تمدن): تمدن • مربوطات ولایت: توابع استان • مزدور: خادم، کارگر روزمزد • مست: شاد • مِستَری: مکانیک • مصارف: هزینهها • مضامین: رشتهها(ی تحصیلی) • معاینهخانه: مطب • مفکوره: اندیشه • مقبول: زیبا • مقر ولایت: استانداری • مگر: ولی، اما • ململ: پارچهی کتانی • ملکی: غیرنظامی • منحیث: به حیث، به عنوان • منطقوی: منطقهای • مواشی: دامها • موتر: ماشین، خودرو (انگلیسی) • موزَه: چکمه، پوتین • موزیم: موزه • موسم: فصل • موصوف: نامبرده • مکتب: مدرسه • مِکس: مخلوط (انگلیسی)(در گفتگو بین جوانان بیشتر گفته شده) • میبرآمد: بیرون میآمد • میدان هوایی: فرودگاه • میدان ورزشی: زمین ورزش • میدان: درون محوطه • مِیلَه: تفریح، پیکنیک، گلگشت ن • ناجوانی: بیمعرفتی • ناز دانه: ناز نازی • نان: نان (در مجموع به غذا نیز گفته میشود) • ناک: گلابی • نسوان: زنان ((زنانه) مربوط به بانوان) • نشراتی: انتشاراتی • نطاقی: گویندهگی • نمبر (نمره، شماره): شماره، نمره • نهال شانی: نهالکاری • نو فارغ شده: تازه فارغ التحصیل شده • نول: نوک، منقار • نکاح بسته کردن: عقد کردن • نی: نه • نیمقاره: شبهقاره و • وارخطایی: نگرانی، دستپاچهگی • والی: استاندار • ورکشاپ: کارگاه ((انگلیسی) گاهی به صورت نادرست "وَرَکشاپ" نیز تلفظ میشود) • وزنین: سنگین • وزیر امور داخله: وزیر کشور • وضاحت: روشنی، واضحبودن • وطندار: هموطن • ولایت: استان • وُلسوالی: شهرستان (پشتو) ه • هوشپرک: حواسپرت • هوش کن: مواظب باش • هول داشتن: هراس داشتن ی • یازنه: شوهر خواهر • یخَن: یقه، گریبان